خداحافظ برای تو چه آسان بود
ولی قلب من از این واژه لرزان بود
خداحافظ برای تو رهایی داشت
برای من غم تلخ جدایی داشت
—
طعم ِ خیس ِ اندوه و اتفاق ِ افتاده
یک … آه! … خداحافظ یک فاجعه ی ساده
خالی شدم از رویا، حسی منو از من برد
یه سایه شبیه من، پشت پنجره پژمرد
—
خدا لعنت کند بر واژه ها حتی خداحافظ!
که یعنی آتشی افتاده در من با خداحافظ!
سکوت افتاده مثل رعشه ای بر استخوانهایم
شبیه موج سرد ساحل دریا خداحافظ
—
روزی صد بار با هم خداحافظی می کردیم اما افسوس معنای
خداحافظی را زمانی فهمیدم که تو را به خدا سپردم
—
میروم شاید کمی حال شما بهتر شود
میگذارم با خیالت روزگارم سر شود
خدا حافظ برای همیشه
—
تو رفتی شاخه عشقم شکسته
به چشمم شبنم حسرت نشسته
نگاهی هم نکردی وقت رفتن
نگاهی که سراسر اشک بسته
—
خداحافظ طلوعم
خداحافظ غروبم
خداحافظ تو ای تنها امیدم
—
میشه مثل یه قطره اشک بعضیا رو از چشمت بندازی
ولی هیچ وقت نمی تونی جلوی اشکی رو بگیری
که با خدا حافظی بعضی ها از چشمت جاری میشه
—
ای که از اول جاده به سکوت شدی گرفتار
منو از خاطره کم کن ٬ تا ابد خدا نگهدار
—
شبیه برگ پاییزی، پس از تو قسمت بادم
خداحافظ، ولی هرگز نخواهی رفت از یادم
خداحافظ، و این یعنی در اندوه تو می میرم
در این تنهایی مطلق، که می بندد به زنجیرم
و بی تو لحظه ای حتی دلم طاقت نمی آرد
و برف نا امیدی بر سرم یکریز می بارد
چگونه بگذرم از عشق، از این دلبستگی هایم؟
چگونه می روی با اینکه می دانی چه تنهایم؟
—
شرر زدی جگرم، نازنین خداحافظ
شکست بال و پرم، نازنین خداحافظ
دوان به سوی توبودم، که از جفا تیری
زد عشق بر کمرم، نازنین خداحافظ
—
برو باشد ولی من هم خدا و عالمی دارم، من از دنیا گله مندم که از مهر تو کم دارم، ببین یک خواهشی دارم مرا در خود کمی حل کن، نگو رفتم خداحافظ کمی دیگر معطل کن .
—
بیخودی متاسف نباش
تو آمده بودی که بروی اصلا!
تو چه می دانی چه ترسی ست
ترس از کوچه ی بعد از خداحافظ؟
—
این قصه هم رسیده به پایان خداحافظ
جان شما و خاطره هامان خداحافظ
من میروم بدون تو اما دعایم کن
در اولین تراوش باران خداحافظ
—
گفتی محبت کن برو
باشد خداحافظ ولی
رفتم که تو باور کنی
دارم محبت می کنم
—
خداحافظ گل مریم گل مظلوم و پر دردم
نشد با این تن زخمی به آغوش تو بر گردم
نشد تا بغض چشمات رو به خواب قصه بسپارم
از این فصل سکوت و شرم غم بارون رو بردارم
نظرات شما عزیزان: